فـاطـمـه و زیـنـب سـلام الله عـلیـهما
زینب، فاطمه کربلاست و تجلی فاطمه در زینب، عاشوراست. در کربلا زینب رسول فاطمه است. خلیفه تام فاطمه است. پیام فاطمه را می خواند. حضور فاطمه را فریاد می کشد. با هر جنازه ای که بر دست می گیرد قطره ای از جام صبر فاطمه را مضمضه می کند. در بارگاه یزید زینب به تداعی خطبه مادر در مقابل دشمنان پدر خطبه می خواند. در کربلا زینب محبت مادر را در جان برادر می ریزد. زینب یادگار مادر را پاس می دارد.
در شام، فاطمه است که بر ترحم، زهرخند می زند و صدقه را خشم می کند و بر پای دشمنان پسر برادر، زنجیر لعن می افکند. و همچنانکه جسارت را بر علی تحمل کرده بود بر فرزندان خویش به جان می خرد.
چشمان زینب در زیر دستهای محجوب فاطمه به خواب رفته است.
زینب با بوسه محبت فاطمه چشم از خواب گشوده است.
خدایا در ظهور منتقم خون حسین سلام الله علیهما تعجیل فرما
ذکـر مـصـیـبـت
این «یا لیتنا کنا معک» به خدا تعارف نیست، ما چهارده قرن در عدم، از غم این عقب ماندگی خویش خون دل خورده ایم. تو در پاسخ زینب که در آخرین لحظات وداع عرضه داشت:«اعزمت للموت» گفته باشی:«چگونه عزم مرگ نکند آن کس که میان خیل کفار بی یاور و معین مانده است؟» و ما آتش نگیریم از این کلام؟
تو به قمر بنی هاشم گفته باشی «الان انکسر ظهری و قلت حلیتی» و پشت آسمان نشکند و قلب اضطرار از هم ندرد؟
چگونه ممکن است تو به سکینه گفته باشی:«لا تحرقی قلبی» و قلب ما از آتش نهفته در تک تک این کلام خاکستر نشود؟
سجاد تو، این معنای آیه فاستقم، این آمیزه جهانسوز زنجیر و استخوان و صبر، بر در دروازه شام گفته باشد:«یا لیت امی لم تلدنی» و ما از شرم زنده بودن خویش نمیریم؟
زینب تو، این آبروی صبر، دستهای استیصال بر سر نهاده باشد و در بلندای اضطرار ضجه زده باشد که «اما فیکم مسلم»، و ما بعد از این سؤال جگرسوز زیستن را بتوانیم؟
تو پاره جگر خویش را بر دست گرفته باشی و خون آن عزیز خداوند را به آسمان پاشیده باشی و گفته باشی:«آنچه این مصیبت را بر من آسان می کند در نظر معشوق بودنِ آن است» و ما تحمل این مصیبت که بالهای ملائک را از اشکهایشان تر کرد چگونه بتوانیم؟
دشمن تو ـ لعنت الله علیه ـ در آستانه قتلگاه گفته باشد:«شغلتنی نور وجهه عن التفکر فی قتله» و ما ... و ما ... دلهایمان همیشه شکسته است و اشک در پشت پلکهایمان هماره بی قراری می کند.
اما در آن همه مصیبت بی همتا که بر تو و زینب گذشته است، یک التیام هست و آن التیام برای رهروانِ اکنون توست و آن اینکه هر برادری، خواهری، پدری، مادری، فرزندی، که عزیز یا عزیزانی را از دست می دهد که شهید یا شهیدانی را فدیه می کند و به اوج مصائب تاریخ، به قله رنجهای بشری به عاشورای تو و زینب و بازماندگان عاشورای تو می نگرد و می رسد به این واقعیت جانگداز که :
«لا یوم کیومک یا اباعبدالله»
و ... التیام می یابد.
خدایا در ظهور منتقم خون حسین سلام الله علیهما تعجیل فرما
پسر پیامبر را می کشند و تمام اشیاء، بر او خواهند گریست
میثم تمار میگفت: به خدا قسم البته البته این امت پسر پیامبر خود را در روز دهم محرم خواهند کشت و آن روز را روز برکت می نامند و این مطلب واقع خواهد شد و در علم خداوند ثبت است. سپس افزود: بدان که این خبر عهدی است که امیرالمؤمنین به من نموده و خبر داده است که در قتل او تمام اشیاء حتی وحشی های بیابان و ماهیان دریا و مرغان آسمان و خورشید و ماه و ستارگان و آسمان و زمین و مؤمنین از جن و انس و تمامی ملائکه آسمانها و زمین و رضوان (کلیددار بهشت) و مالک (نگهبان جهنم) و حاملان عرش گریه می کنند، و از آسمان خون و خاکستر ببارد!
سپس افزود: لعنت خداوند بر قاتلین حسین علیه السّلام واجب شده همچنان که بر مشرکین و یهود و مجوس و نصاری واجب شده است.
جبلة (راوی خبر از میثم) گوید:
گفتم: ای میثم چگونه مردم آن روز را روز برکت میدانند؟
میثم گریست و گفت: می پندارید که توبه حضرت آدم در آن روز قبول شده است با آن که خداوند توبه او را در ذی الحجه پذیرفت، و می پندارند که توبه داود در آن روز پذیرفته شده با آن که آن نیز در ذی الحجة بوده است. می پندارند یونس در آن روز از شکم ماهی رهائی یافت با آنکه خداوند او را در ذی الحجة نجات داد. می پندارند کشتی نوح در آن روز بر (کوه) جودی آرام گرفت در حالی که استقرار آن در ذی الحجة بوده، می پندارند خداوند در آن روز دریا را برای بنی اسرائیل شکافت و حال آنکه آن در ماه ربیع الاول بوده است. ای جبله بدان که حسین بن علی سرور شهیدان است و برای اصحاب او در قیامت درجه ای (بس عظیم) است. ای جبله وقتی خورشید را قرمز، مانند خون تازه یافتی بدان که سیدالشهداء کشته شده است.
جبله گوید: روزی از منزل که بیرون آمدم دیدم خورشید چون قطعه های سرخ گشته است ناله کردم و گریستم و گفتم: به خدا قسم سرور ما حسین بن علی کشته شد 1
پی نوشت :
خدایا در ظهور منتقم خون حسین سلام الله علیهما تعجیل فرما