آیا امکان طول عمر
در طی تاریخ بوقوع پیوسته
و مصداق خارجی دارد؟
قسمت پایانی
***
پرسش : به فرض امکان طول عمر، آیا این مسئله در طول تاریخ بوقوع پیوسته و مصداق خارجی دارد؟
پاسخ : در پاسخهای قبل، امکان طول عمر را با دلایل تاریخی و نقلی ثابت کردیم اما دلایلی دیگر بر این مدعا :
3 ـ دلیل شرعی : از ویژگیهای بسیار روشن دین اسلام، جهانی بودن آن است، و در اولین مرحله بر امام و خلیفه معصوم مسلمانان واجب است که از طریق جهاد یا غیر آن، این دعوت را به تمام نواحی جهان برساند، چرا که اسلام، یک نظام اجتماعی انقلابی است و آمده است تا تمام نظامهای فاسد اجتماعی حاکم را از بین ببرد.
بدیهی است که در شرایط انقلاب، خراب کردن و از نو ساختن، احتیاج به گذشت زمانی طولانی دارد تا در این مدت، انقلابیون با تمام امکانات به سوی ریشه کن ساختن باقیمانده نظامهای اجتماعی سرنگون شده بشتابند.
از طرفی ما می دانیم که روزگار، به پیغمبر(ص) مهلت کافی نداد تا بناهای فساد گذشته را کاملا خراب کند و نظام نوینی که مطابق با اهداف عالیه اش بود، بطور کامل، به اجرا درآورد. و بعد از آن حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) نیز به دلیل مشکلات زیاد و جریانهای سیاسی که از قبل یا در زمان خلافتش وجود داشت، موفق به عملیات انقلابی نشد. و فرزندان معصوم او هم به علت عوامل سیاسی و زمینه های اجتماعی نتوانستند به این مهم دست یازند.
اکنون نوبت به امام غایب و منتظر(عج) رسیده و ناچار این مهم، باید به دست او انجام شود، که او آخرین معصوم در روی زمین و تحقق بخش هدفی است که خداوند در قرآن فرموده: «خدا کسی است که پیامبرش را با هدایت و دین حق فرستاد، تا وی را بر همه ادیان غلبه دهد.»1
4. دلیل علمی و تجربی : خلاصه این دلیل این است که جمعی از دانشمندان علوم جدید، از قبیل دکتر الکسیس کارل، دکتر جاک لوب، دکتر ورن لویس و همسرش و نیز افرادی دیگر، در انجمن علمی «راکفلر» نیویورک، دست به یک سلسله آزمایشهایی روی اجزای انواع مختلف از گیاهان و جانداران و انسانها زدند. میان این آزمایشها، آزمایشهایی بود که بر روی قسمت هایی از اعصاب انسان و عضلات و قلب و پوست و کلیه های او انجام گرفت، و در نتیجه ثابت شد که این اجزاء، تا وقتی که از تغیه کافی و کامل و بهداشت مناسب برخوردار باشند، و عارضه ای از خارج به آنها نرسد، زنده و باقی می مانند، و سلول هایشان پیوسته در حال رشد و نمو هستند.2
و ما می دانیم که امام به جهت علم وسیعی که دارد بهترین کسی است که می تواند به خوبی رعایت بهداشت و سلامت را بنماید.
سخن آخر اینکه، هرکس به اخبار وارده، در خصوص امام غایب(ع) از پیغمبراکرم(ص) و سایر امامان(ع) مراجعه نماید، خواهد دید که نوع زندگی آن حضرت را به طریق خرق عادت معرفی کرده اند. و البته خرق عادت غیر از محال است، و از راه علم هرگز نمی توان خرق عادت را نفی کرد. زیرا هرگز نمی توان اثبات کرد که اسباب و عواملی که در جهان کار می کنند، تنها همانهایی هستند که ما آنها را دیده ایم و می شناسیم و دیگر اسبابی که ما از آنها بی اطلاعیم، یا آثار و اعمال آنها را ندیده ایم و یا نفهمیده ایم، وجود ندارد. از این رو، ممکن است که در فردی یا افرادی از بشر اسباب و عواملی بوجود آید که عمری بسیار طولانی ـ هزار یا چندین هزار ساله ـ برای ایشان تأمین نماید، و از اینجاست که جهان پزشکی تاکنون از پیداکردن راهی برای عمرهای بسیار طولانی نومید و مأیوس نشده است.3
نتیجه : با آنچه در مسئله امکان طول عمر گذشت و آنچه در این مقال گفته شد، جای تردیدی باقی نمی ماند که طول عمر امام زمان(عج) نه تنها ممکن است، بلکه از زمان غیبت کبری تاکنون استمرار داشته و تا اذن ظهور حضرتش توسط خداوند متعال، ادامه خواهد داشت.
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست// هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
پی نوشت :
1 ـ سوره صف، آیه 9، این آیه در تفسیرهای قرآن تز جانب امامان معصوم(ع) به امام زمان(عج) تفسیر شده است.
2 ـ در انتظار امام، عبدالهادی فضلی، ترجمه روحانی، ص61.
3 ـ شیعه در اسلام، علامه طباطبایی، ص 151 .
تهیه شده در گروه اینترنتی انـــتــــظــــار یــــار
آیا امکان طول عمر
در طی تاریخ بوقوع پیوسته
و مصداق خارجی دارد؟
قسمت دوم
***
پرسش : به فرض امکان طول عمر، آیا این مسئله در طول تاریخ بوقوع پیوسته و مصداق خارجی دارد؟
پاسخ : در پاسخ قبل، امکان طول عمر را از نظر تاریخی ثابت کردیم اما دلیل دوم بر این مدعا :
1 ـ دلیل نقلی : مراد از دلیل نقلی، نصوص و روایاتی است که در این موضوع از جانب پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) و امامان معصوم(ع) وارد شده، که می توان آنها را به چند گروه تقسیم کرد :
گروه اول : روایاتی است که در خصوص خالی نبودن زمین از حجت خدا وارد شده است. چنانکه امیرالمؤمنین(ع) به کمیل بن زیاد فرمودند: «آری، هرگز روی زمین از کسی که به فرمان الهی قیام کند خالی نمی ماند، خواه ظاهز باشد و آشکار و یا ترسان و پنهان، تا دلایل خداوند و نشانه های روشن او از میان نرود.»1
و نیز امام صادق(ع) فرمودند: «اگر مردم[جهان] تنها دو نفر باشند، یکی از آنها امام است.»2
گروه دوم : روایاتی است که امامت را منحصر به دوازده تن از قریش و اهل بیت پیغمبر(ص) می داند، چنانکه جابربن سمره گوید: از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمودند: «اسلام پیوسته عزیز خواهد بود تا دوازده خلیفه بر مسلمانان حکومت کنند.» سپس سخنی فرمودند که من نفهمیدم، پس به پدرم گفتم: پیامبر(ص) چه فرمودند؟ گفت : فرمودند:«تمام آنها از قریش اند.»3
و نیز فرمودند: «من و دوازده تن از فرزندانم و تو ای علی[یعنی یازده تن فرزندم با تو که دوازده نفر می شوید] بند و قفل زمین هستیم، یعنی میخها و کوههای زمین... به سبب ما خدا زمین را میخ کوبیده، تا اهلش را فرو نبرد، چون دوازدهمین فرزندم از دنیا برود. زمین اهلش را فرو برد و مهلت داده نشود[به سوی آنها ننگرند]»4
گروه سوم : روایاتی است که امام مهدی(عج) را به نام و صفات، مشخص نموده است. همچنان که رسول خدا(ص) فرمود: «مهدی از فرزندان من است، نامش نام من، کنیه اش کنیه من، از نظر خصال و ویژگیهای اخلاقی شبیه ترین فرد به من است، برای او غیبتی طولانی و اضطرابی حیرت زاست، مردم درباره او دچار گمراهی می شوند، پس [از غیبت طولانی] مانند ستاره درخشان ظاهر می شود و زمین را از عدل و داد پر می کند، چنانکه از ستمگری و تجاوز پر شده باشد.»5
گروه چهارم : روایاتی است که گویند: قیامت برپا نمی شود تا وقتی که امام غایب(ع) قیام کند. چنانکه رسول خدا(ص) فرمودند:«قیامت به پا نمی شود، تا اینکه شخصی از خاندان و اهل بیت من قیام کند، که نامش نام من است.»6
گروه پنجم : روایاتی است که مربوط به وجود و شناخت امام در هر زمان می باشد. چنانکه حارث بن مغیره می گوید:« به امام صادق(ع) عرض کردم: پیغمبر(ص) فرموده است: هرکس بمیرد و پیشوایش را نشناسد، به مرگ عصر جاهلیت مرده است؟ فرمودند: آری. عرض کردم: جاهلیت کامل یا جاهلینی که امامش را نشناسد؟ فرمودند: جاهلیت کفر و نفاق و گمراهی.»7
با جمع بین روایات مذکور، به این نتیجه مسلم می رسیم که امام غایب و منتظر(عج) همان حجت بن الحسن العسکری (ع) است.
ادامه دارد ...
پی نوشت :
1 ـ نهج البلاغه، فیض الاسلام، حکمت139،ص1158.
2 ـ اصول کافی، مرحوم کلینی،ج1،ص180.
3 ـ صحیح مسلم،ج3،ص1453 .
4 ـ اصول کافی،ج1،ص534.
5 ـ فرائد السمطین، جوینی،ج2،ص335.
6 ـ همان،ج2،ص327.
7 ـ اصول کافی،مرحوم کلینی،ج1،ص376.
تهیه شده در گروه اینترنتی انـــتــــظــــار یــــار
آیا امکان طول عمردر طی تاریخ بوقوع پیوسته و مصداق خارجی دارد؟
***
« نمونه های طول عمر در تاریخ »
قسمت اول
پرسش : به فرض امکان طول عمر، آیا این مسئله در طول تاریخ بوقوع پیوسته و مصداق خارجی دارد؟
پاسخ : در پاسخ قبل، ثابت شد که زنده ماندن انسان در مدتهای طولانی و زیاد، امری ممکن است. حال سؤال بسیار بجایی که در رابطه با اصل وقوع مطرح می شود، این است که : آیا در طول تاریخ کسانی با عمرهای طولانی دیده شده اند؟ در پاسخ به این پرسش به چند دلیل اکتفا می کنیم :
1 ـ دلیل تاریخی : انسان همواره در محیط زندگی خود به یک سلسله از امور عادت می نماید، بطوری که اگر واقعه ای برخلاف آنچه که عادت کرده ببیند یا بشنود، بسیار بعید بلکه غیرممکن می شمارد. اما اگر همین امر بعید و به پندار او غیرممکن چندین مرتبه بوقوع بپیوندد، قریب و ممکن می شود. در رابطه با طول عمر امام زمان(عج) نیز بعضی انسانها به مشکل برخورد کرده اند، در صورتی که در تاریخ نمونه هایی از افرادی که عمر طولانی داشته اند، مشهود است.
سید بن طاووس(ره) در این رابطه پاسخ منکرین حضرت مهدی(عج) را چنین می فرماید: «اگر کسی امروز ادعا کند که من از روی آب راه می روم، کسی باور نمی کند، ولی وقتی که او در مقام عمل برآمد و از روی آب راه رفت، بسیاری از مردم به تماشا می آیند و با شگفتی و تعجب نگاه می کنند. همچنین روز دوم، نفر دیگری ادعا کند که من هم از روی آب راه می روم، باز مردم در تعجب و شگفتی قرار می گیرند، ولی با دیدن امروز، تعجبشان نسبت به روز قبل کمتر می شود. روز سوم، نفر سوم، ادعا می کند و روی آب راه می رود. این بار از تعداد تماشاچی کمتر شده و مقدار تعجب نیز کاهش می یابد. روز چهارم همچنین، کمتر و کمتر تا آنکه به کلی عادی می شود.
طول عمر حضرت مهدی(عج) نیز چنین است. برای آنکه شما روایت کرده اید که ادریس از زمان خود تا حال در آسمان زنده است، و باز روایت کردید که خضر در زمین از زمان خود تاکنون زنده است؛ و باز روایت کردید که حضرت عیسی در آسمان زنده است و در زمان مهدی(عج) می آید و اقتدا به حضرتش می کند و نماز می خواند، پس چگونه است که شما طول عمر این سه نفر را قبول دارید، ولی طول عمر امام زمان(ع) را انکار می کنید»1
با توجه به اینکه نقل تاریخی، یکی از مهمترین منابع علم و آگاهی در تمامی عصرها است، می بینیم در کتابهای تاریخ، انسانهای بسیاری را به نام «مُعَمّرین» معرفی نموده اند. "معمرین" جمع «مُعَمّر» است یعنی: کسی که عمر طولانی کرده است.
مسعودی، عده ای از درازعمران را در کتاب مروج الذهب نامبرده و عمرهای طویل آنان را نگاشته است از جمله :
آدم:930 سال، شیث:912 سال، انوش:960 سال، قینان: 920 سال، مهلائل:700 سال، لوط:732 سال، ادریس:300 سال، متوشالح:960 سال، لَمَک:790 سال، نوح:950 سال، ابراهیم:195 سال، کیومرث:1000 سال، جمشید:600 و یا 900 سال، عمربن عامر:800 سال،عاد:1200 سال.2
اگرچه ممکن است که برخی از این اعداد و ارقام، غیرمعتبر بوده، و خالی از مبالغه نباشد، لکن این مسئله در کتب بسیاری از تاریخ نگاران آمده است. ضمن اینکه مسئله طول عمر نوح نبی(ع) یک مسئله مسلم قرآنی است و اگر ما عمر 2500 ساله نوح را که برخی مورخین نقل کرده اند، نپذیریم، عمر 950 ساله آن پیامبر که در قرآن کریم آمده غیرقابل انکار است؛ در آنجا می فرماید:
« ما نوح را به سوی قومش فرستادیم و نهصد و پنجاه سال در بین آنان درنگ نمود. پس طوفان قومش را فروگرفت در حالی که از ستمکاران بودند.»3
بقول عالم و متفکر شهید، آیة الله سیدمحمدباقرصدر:«شاید این تنها یک تصادف باشد که در طول تاریخ انسانی، تنها دوتن مأمور به پاک ساختن تمدن انسانی از مایه های فساد و تباهی، و دوباره سازی آن گردند. و زندگی آن دو، چنان طولانی شود که چندین برابر یک آدم معمولی، عمر کنند! "نوح" نخستین آن دو، در گذشته نقش خود را به پایان برد و به گفته صریح قرآن 950 سال، در میان توده خویش درنگ کرد و سرنوشتش آن بود که بدنبال طوفان، تمدن جهان را از نو به پا سازد. و دیگری "مهدی" است که نقش خویش را در آینده ایفا می کند، و تاکنون بیش از هزارسال در میان توده خویش زیسته و مقدر چنین است که در روز موعود، جهان را دوباره می سازد. پس، چگونه زندگانی طولانی نوح را باور داریم، اما طول عمر مهدی(عج) را نمی پذیریم؟!»4
از آنچه گذشت معلوم می گردد که مسئله طول عمر، نه تنها ممکن است، بلکه در طول تاریخ هم بوقوع پیوسته است.
ادامه دارد ...
پی نوشت :
1 ـ اقتباس از اربعین شیخ بهایی، ترجمه خاتون آبادی، ص553.
2 ـ دادگستر جهان، ابراهیم امینی، ص 200.
3 ـ سوره مبارکه عنکبوت: 14 .
4 ـ ترجمه بحث حول المهدی، آیة الله صدر، ص34.
تهیه شده در گروه اینترنتی انتظار یار
« عمر طولانی امام زمان عج »
قسمت دوم
پرسش : آیا امکان دارد که یک انسان قرنهای بسیار زندگی کند تا حضرت مهدی عج را مصداق چنین عمری بگیریم؟!
پاسخ : ادامه ... شکی نیست که از نظر علمی، امکان زندگانی هزاران ساله برای انسان وجود دارد، زیرا این مسئله از نظر عقلی محال نیست، و در اینگونه فرضیه ها تناقضی دیده نمی شود، زیرا «زندگی» مفهومی است که «مرگ زودرس» را در خود نهفته ندارد و در این امر نیز تردیدی نیست. همچنین مسلم است که زندگانی طولانی، فعلاً امکان عملی ندارد.
بررسی علمی و بحث مسئله طول عمر، در حقیقت بستگی دارد به نوع تغییری که علم فیزیولوژی از پیری و فرسودگی دارد. این قانون که «پیری و فرسودگی زاییده یک قانون طبیعی حاکم بر بافتهای پیکره انسانی است، و ضروری است که بدن پس از رسیدن به آخرین مرحله رشد، کم کم فرسوده شده، برای ادامه زندگی، کارآیی کمتری داشته باشد، تا آنگاه که در لحظه ای معین از کار بیفتد» آیا حتی در مورد بدنی هم که از هرگونه تأثیر خارجی برکنار مانده صادق است؟ یا اینکه فرسودگی و کاهشی که در کارآیی بافت و نسوج مجموعه بدن انسان به چشم می خورد، نتیجه نبرد با عوامل بیرونی ــ مانند میکروبها و سموم ــ است که به بدن انسان راه می یابند؟
این پرسشی است که دانش امروز، از خود می کند، و در راه پاسخ دادن آن هم می کوشد. در محدوده برداشتهای علمی معاصر، به این پرسش پاسخهای گوناگونی داده شده است: اگر پیری و فرسودگی، نتیجه مبارزه جسم با عوامل بیرونی معین، و تأثیرپذیری از آنها باشد؛ از جنبه نظری امکان دارد که بافتهای تشکیل دهنده بدن انسان را از عوامل معین و مؤثر در آن، برکنار داشت؛ تا زندگی بشر طولانی گردد. اما چنانچه از دیدگاه دیگر به بررسی بپردازیم، به این نتیجه می رسیم که پیری یک قانون طبیعی است و هر بافت و اندام زنده ای، در درون خود، عامل نیستی حتمی خود را نهفته دارد که در اثر مرور زمان، موجود زنده را خواه ناخواه به مرحله فرسودگی و مرگ می رساند.
ولی نگریستن از این دیدگاه نیز مستلزم آن نیست که هیچگونه انعطاف در این فانون طبیعی راه نیابد، بلکه اگر هم چنین قانونی مسلم انگاشته شود، تازه قانون انعطاف پذیری است. زیرا هم ما، در زندگی معمولی خود می بینیم، و هم دانشمندان در آزمایشگاههای علمی خویش مشاهده می کنند که: پیری یک پدیده فیزیولوژیکی است و ربطی به «زمان» ندارد. گاهی زود فرا میرسد و گاهی نیز با فاصله زمانی بیشتری آشکار می گردد. تا آنجا که برخی از سالمندان را می بینیم که نشانه های پیری بر اعضاء آنان ظاهر نشده و از نرمی و تازگی برخوردارند.1
امروزه در علم طب ثابت شده که : عمر انسان به 70 ـ 80 سال نیست، بلکه تمام اعضای بدن انسان جدا جدا برای یک زندگی طولانی ساخته شده است. و علت اصلی مرگ حدوث اختلالاتی است که در همه اعضای رئیسه بدن یا یکی از آنها رخ می دهد، و تا آن اختلالات حادث نشود مرگ فرا نمی رسد، آن اختلالات اگر قبل از سنین پیری و عمر طبیعی حادث شدند انسان، جوانمرگ می شود، اما اگر از گزند حوادث نامحفوظ بماند، معمولا حدوث آن حوادث در سنین پیری حتمی است. ولی اگر فرد ممتازی پیدا شود که عمر درازی کرده اما به واسطه ترکیب جسمانی ویژه خود و اجتماع سایر شرایط، در هیچ یک از اعضایش اختلالی رخ نداده، نفس طول عمر باعث مرگش نخواهد شد.2
در گذشته گروهی از دانشمندان عقیده به وجود یک سیستم عمر طبیعی در موجودات زنده داشتند، مثلا: پاولوف عقیده داشت عمرطبیعی انسان 100 سال است. مچینکوف می گفت: عمرطبیعی یک انسان 150 تا 160 سال؛ وکوفلاند، پزشک آلمانی 200 سال؛ فلوگر، فیزیولوژیست معروف 600 سال؛ و بیکن، فیلسوف و دانشمند انگلیسی 1000 سال برای عمرطبیعی انسان، معین کرده اند. ولی این عقیده از طرف فیزیولوژیست های امروز درهم شکسته شده و مسأله حدثابت در عمرطبیعی ابطال گردیده است. به گفته پروفسور اسمیس، استاد دانشگاه کلمبیا؛ همانگونه که سرانجام دیوار صوتی شکسته شده و وسایل نقلیه ای با سرعتی مافوق صوت بوجود آمد، یک روز دیوار سنّ انسانی نیز شکسته خواهد شد، و از آنچه تاکنون دیده ایم فراتر خواهد رفت.3
بنابراین برای مدت زندگانی انسان، حدی که تجاوز از آن محال باشد معین نشده است. از آزمایشهای دکتر کارل که در ماه ژانویه سال 912 میلادی آغاز شدند، نتایج زیر بدست آمد:
1 ـ این اجزای سلولی، تا هنگامی که سبب مرگ آنها ــ از قبیل کمبود تغذیه، با ورود برخی میکروبها ــ تحقق نیابد؛ زنده باقی می مانند.
2 ـ نه تنها زنده می مانند، بلکه سلولهای آنها در حال رشد و تکثیر هستند، گویی که در جسم حیوان قرار دارند.
3 ـ شدت و ضعف رشد و تکثیر سلولها ارتباط نزدیکی با تغذیه دارد.
4 ـ گذشت زمان در ناتوانی و پیری تأثیر ندارد، بلکه کمتر اثری درباره پیری آنها آشکار نیست، و در هر زمان مانند زمانهای قبل رشد و تکثیر آنها ادامه دارد. ظواهر امور به روشنی حاکی از آن نیست که تا هر وقت پژوهشگران مراقب آنها بودند، و آنها را غذای کامل می دادند، همچنان به زنده بودن ادامه می دادند.4
با آنچه گفته شد این نتیجه را می گیریم که عمر طولانی و غیر متعارف امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف امری غیرممکن نیست، بلکه علم امروزی، عمرطولانی را با حفظ نیروی جوانی و شادابی یک امر کاملا ممکن می داند. حال باتوجه به این امر که وجود امام برای بقای جهان و نوع انسان ضروری است و از طرفی تعداد امامان معصوم از دوازده نفر بیشتر نیستند ــ چنانکه روایات بسیاری بر این امر دلالت دارد ــ اثبات می گردد که مهدی موعود که بعد از پنج سالگی غایب گشت، زنده بوده و در حال غیبت بسر می برد.
پی نوشت :
1 ـ بحث حول المهدی، شهید آیة الله صدر، ص25.
2 ـ دادگستر جهان، ابراهیم امینی، ص 182.
3 ـ مهدی (عج) انقلابی بزرگ، مکارم شیرازی، ص223 .
4 ـ در انتظار امام، عبدالهادی فضلی، ص62.
تهیه شده در گروه اینترنتی انتظار یار
« عمر طولانی امام زمان عج »
***
پرسش : آیا امکان دارد که یک انسان قرنهای بسیار زندگی کند تا حضرت مهدی عج را مصداق چنین عمری بگیریم؟!
پاسخ : «امکان» می تواند یکی از این سه معنا را داشته باشد : 1 ـ امکان عملی 2 ـ امکان علمی 3 ـ امکان منطقی یا فلسفی.
مقصود از «امکان عملی» آن است که یک امر تا آن حد «شدنی» جلوه نماید که در وجود هرکس قابلیت نمود داشته باشد. برای مثال: سفر به اقیانوسها و رسیدن به عمق دریاها و رفتن به کره ماه، اموری هستند که امروزه امکان عملی یافته اند.
مقصود از «امکان علمی» آن است که اگرچه امری به مرحله امکان عملی نرسیده باشد ـ که با ساخته ها و پدیده های تمدن کنونی، به انجام آن مبادرت کنیم ـ اما در آستان دانش و در برابر موضع گیری های پویای علم، نتوانیم دلیلی بیابیم که امکان آن امور و وقوعشان را نفی کند.
برای مثال: فرود آمدن انسان در کره زهره، از دیدگاه دانش، به هیچ وجه نشدنی نمی نماید و انگیزه ای برای نفی وقوع آن وجود ندارد، بلکه موضع گیریهای کنونی دانش می رساند که : اگرچه این آرزو تا به امروز تحقق نیافته، ولی در امکان وقوعی آن تردیدی نیست. زیرا که میان فرود آمدن انسان در کره زهره و کره ماه، بیش از یک درجه فاصله نیست، و با گذشتن از دشواریهایی که دورتر بودن راه پدید می آورد؛ فرود آمدن در زهره را ـ گرچه عملا امکان نیافته ـ از نظر علمی می توان ممکن شمرد. برعکس رفتن به خورشید از نظر علمی هم ، ناممکن است. زیرا داش و تجربه، جایی برای تصور آن ندارد، که مثلا اختراع پوششی را ممکن بدانیم، که جان انسان را در برابر کوره وحشتناک و سهمگین خورشید، محافظت کند.
و بالاخره، مقصود از «امکان فلسفی یا منطقی» نیز، آن است که امری در برابر عقل یا با در نظر گرفتن نجربه های پیشین و قوانین گذشته ـ مانعی برای تصور وقوع نیابد تا حکم به محال بودن آن امکان آن دهد.
برای مثال: امکان منطقی ندارد سه پرتقال به دو بخش مساوی تقسیم شوند، بدون آنکه یکی را به دو نیم کنیم. زیرا عقل پیش از تجربه و عمل گوید: «سه» یک عدد «فرد» است و هیچگاه «زوج» نمی شود، پس عقلا ممکن نیست که سه پرتقال را به دوبخش مساوی تقسیم نماییم. زیرا بخش پذیری آن به دو قسمت مساوی، مستلزم آن است که «سه در آن واحد، هم فرد باشد و هم زوج»! و این تناقض است و تناقض، محال منطقی است.
اما رفتن انسان به درون آتش، بدون آنکه بسوزد، و نیز رفتن آدمی به کره خورشید ـ بی آنکه گرمای خورشید در او اثر کند ـ امری نیست که از جنبه منطقی محال باشد، چون مستلزم هیچ تناقضی نیست.
بنابراین درمی یابیم که امکان منطقی، دایره ای وسیع تر از امکان عملی دارد و دایره این یکی نیز نسبت به دایره علمی از وسعت بیشتری برخوردار است.
... ادامه دارد ...
تهیه شده در گروه اینترنتی انتظار یار