سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش برای آنکه بدان عمل می کند، مایه رشد است . [امام علی علیه السلام]

گروه اینترنتی انتظار یار

از فیض

وجود اوست

گیتی روشن

***

علت تشبیه امام غایب به خورشید پنهان در ابر چیست؟!

پرسش : حدیثی از امام غایب(ع) وجود دارد که ایشان فرمودند: «چگونگی استفاده از من در غیبت، مانند استفاده از آفتاب است هنگامی که ابرها آن را از دیدگان پنهان سازند.»1

پاسخ :

هر چند که غایب است آن گل ز چمن ... از فیض وجود اوست گیتی گلشن

هرچند که در ابر نهان باشد هست ... از پرتو آفتاب، عالم، روشن

 و حال، وجوه تشابه حضرت با خورشیدی که در پس ابر باشد را ذکر می کنیم:

 1 ـ همچنان که مردم انتظار بیرون آدم خورشید از پشت ابرهای تیره را می کشند تا بیشتر از آن بهره مند گردند، در زمان غیبت نیز شیعیان و محبان حضرت، همواره انتظار وجود مبارکش را دارند و هرگز ناامید نمی شوند. و همین امید است که آنان را در تمام مراحل زندگی پیروز می گرداند و شجاعت و شهامت و اقدامی بی نظیر بدانها می بخشد.

 2 ـ هرکس با این همه آثار و معجزات و روایات و احادیث، باز هم منکر وجود مبارکش شود، مانند کسی است که منکر وجود خورشید گردد، هنگامی که در پشت ابرها از دیدگان، به ظاهر، پنهان و غایب است، گرچه آثار وجودش به چهانیان می رسد.

 3 ـ می دانیم خورشید یک سلسله اشعه مرئی دارد که از ترکیب آنها با هم هفت رنگ معروف پیدا می شود؛ و یک سلسله اشعه نامرئی، که به نام «اشعه ماوراء بنفش» و «اشعه مادون قرمز» نامیده شده است. همچنین یک رهبر بزرگ آسمانی خواه پیامبر باشد یا امام، علاوه بر تربیت تشریعی که از طریق گفتار و رفتار و تعلیم و تربیت عادی صورت می گیرد، یک نوع تربیت روحانی و از راه نفوذ معنوی دلها و فکرها دارد که می توان آن را تربیت تکوینی نام گذارد؛ در آنجا الفاظ و کلمات و گفتار و کردار کار نمی کند، بلکه تنها جاذبه و کشش درونی است که مؤثر می افتد. همچنان که در حالات بسیاری از پیشوایان بزرگ الهی می خوانیم که گاه بعضی از افراد منحرف و آلوده با یک تماس مختصر با آنها به کلی تغییر مسیر داده اند. وجود امام در پشت ابرهای غیبت نیز این اثر را دارد که از طریق اشعه نیرومند نفوذ شخصیت خود دلهای آماده را در نزدیک و دور تحت تأثیر جذبه مخصوص قرار داده و به تربیت و تأمل آنها می پردازد.

 4 ـ همانطور که شعاع خورشید به میزان روزنه ها و شبکه های خانه وارد آن می شود و به قدر ارتفاع موانع خانه ها، در آن می تابد، همچنین مردم نیز به اندازه موانع حواس و مشاعرشان که عبارت است از شهوات نفسانی و علایق جسمانی و شبکه های دلهای آنها و هم بقدری که پرده های کثیف دلهای خود به کنار می زنند، از انوار هدایت و راهنمایی ائمه اطهار علیهم السلام استفاده می کنند.

 5 ـ هر چند خورشید در پس ابر برای مدتی پنهان می گردد، اما نور روشنی بخش خود را از جهانیان دریغ نمی کند و باز هم از پس ابر زمین و آسمان را روشن می کند؛ امام علیه السلام نیز هرچند که در پس پرده غیبت قرار دارد، اما نور ولایت آن حضرت برهمه عالمیان پرتوافکن است، چه اینکه اگر نور آن امام همام نباشد، بنا بر روایات معصومین علیهم السلام، زمین و اهل آن از بین می روند و خلاصه اوست که امان اهل زمین است.

ای که در ظل لوای تو کند گردون جای ... نوبت رایت اسلام برافراشتن است.

 

 پی نوشت ها :

1ـ نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه 150 ، ص 208 .

 

تهیه شده در  گروه اینترنتی انـــتــــظــــار یــــار

 




منتظر کوچولو ::: سه شنبه 85/2/12::: ساعت 11:3 عصر

                               داستانک :

نــایــب الــزیـــاره

(قسمت پایانی)

***

صبح روز بعد ... پس از تولد دوباره خورشید بود که در شیپور اغاز حرکت قافله دمیده شد. بارها بر چهارپایان آویخته شد، کجاوه ها علم شد، مشکها و کوزه ها سیرآب شدند و زنان با پوشاندن لباس گرم بر تن کودکان، آنان را در آغوش پناه دادند، همه پیز مثل همیشه بود با این تفاوت که نقل خوابی، دهان به دهان می چرخید. و در این میان، رخی بدون توجه به تذکرهای مکرر قافله سالار، میرعلی را هنوز در حلقه دستان خود محصور کرده بودند و شرط رهایی اش را بیان مجدد خوابی که دیده بود، قرار داده بودند. میرعلی، با لبخند رضایتی که بر لب داشت، گفت:

 ــ شما همگی شاید بدانید که برادر مرحومم، ملامیرصادق تبریزی، هنوز به حج مشرف نشده بود و من نیز از آغاز سفر و خصوصا از بعد از بازگشت از حجاز، در این افسوس و حسرت بودم که کاش او نیز با من همسفر می شد تا آنکه چندی پیش خبر مسافرتش به عالم آخرت را شنیدم و بیش از هر چیز از اینکه می دانستم به دلیل ترک واجب، در پیشگاه پروردگار مؤاخذه خواهد شد، نگران و دلشکسته بودم؛ تا آنکه شب گذشته خواب شیرین و عجیبی دیدم ...

 او را دیدم که در جایگاهی نیکو و در کمال خوشی و راحتی به سر می برد. شگفت زده شدم و پیش از آنکه لب به سخن بگشایم، او گفت :

 ــ نگران من نباش. زیرا من از نجات یافتگانم.

 علت را جویا شدم که گفت : « پس از مرگ، مرا پای حساب بردند و به جرم ترک فریضه حج ما را در یک نقطه تاریک و وحشتناک و بدبو زندانی کردند و دچار کیفر کردارم شدم.»

 ملامیرصادق در حالی که برق شادی در چشمانش می درشید، گفت :

 ــ تو راست می گویی، اوضاع من پیش از این، همان بود که می اندیشیدی. تا آنکه به مادرم فاطمه زهرا(س) متوسل شدم و از او طلب دادرسی کردم. گفتم درست است که ترک فریضه کرده ام، اما من عمری از حسین عزیزت سخن گفته ام؛ شما مرا نجات دهید.

 در این وقت صدای گریه، از گوشه و کنار جمعیت حاضر، شنیده شد.

 ــ پس از این توسل بود که در زندانم گشوده شد و مرا نزد مادرم بردند و ایشان امر مرا به امیرالمؤمنین علی(ع) واگذار نمودند و از ایشان خواستند تا در حقم کاری کنند و نجاتم را از خداوند بخواهند. اما ایشان در جواب فرمودند: « دخت گرامی پیامبر(ص) : ایشان بارها روی منبر، به مردم گفته است که اگر کسی فریضه حج را در صورت امکان و توان ترک کند، هنگام مرگ به او گفته می شود: یهودی یا نصرانی یا مجوسی بمیر! اکنون او خودش ترک کرده است؛ من چه کنم؟»

 میر علی نفسی تازه کرد. حالا قافله سالار هم در میان جمعیت با دقت سخنان را گوش می کرد .

 ــ مادرم با وجود سخنان علی(ع) می فرمود: راهی برای نجات او بیابید. علی(ع) فرمودند: تنها یک راه به نظر می رسد که خداوند، او را ببخشاید و آن این است که از فرزندت مهدی(عج) بخواهی، امسال به نیابت او حج کند. و مادرم چنین فرمودند و ایشان پذیرفتند. آنگاه مرا به این باغ زیبا و پرطراوت آوردند.

 کاروان، حرکت نرم و سنگین خود را آغاز کرده بود. میرعلی با خاطری شاد، خویش را در مسیر عبور و نوازش نسیم صبحگاهی قرار داده بود، و زیر چشمی جوانک را دید که انگشتش را لای کتابچه نیمه باز قرار داده و با صدای بلند، فکر می کند: چه امام مهربانی که حتی مردگان عصر خویش را از یاد نمی برد و به نیابت از آنها حج می گذارد....

  به قلم شیدا سادات آرامی ، موعود 61 .

***

تهیه شده در گروه اینترنتی انتظار یار

 

 

 




منتظر کوچولو ::: دوشنبه 85/2/11::: ساعت 12:54 عصر

باید تا وقت هست کاری کرد...

***

 وَ اَنـیبو اِلی رَبِّکُم وَ اَسلِموا لَه مِن قَبلِ اَن یـَأتِیَکُمُ العَذابُ ثُمَّ لا تُنصَرونَ

و به سوی پروردگارتان باز گردید و تسلیم او شوید، پیش از آنکه عذاب [ناگهانی دنیا و یا عذاب آخرت] به شما برسد و دیگر یاری نشوید.

سوره مبارکه زمر آیه 54

***

فاتّقوآ اللهَ عبادَاللهِ و بادِرُوا آجالَکُم بِاَعمالِکُم ...

 «ای بندگان خدا، از خدا بپرهیزید و با اعمال نیکو به استقبال اجل بروید و با چیزهای فانی دنیا آنچه جاوید است بخرید.»

 «از دنیا کوچ کنید که برای کوچ دادنتان تلاش می کنند.»

 «آماده مرگ باشید که بر شما سایه افکنده است.»

 «چون مردمی باشید که بر آنان بانگ زدند و بیدار شدند و دانستند دنیا خانه جاویدان نیست و آن را با آخرت مبادله کردند.»

 «خدای سبحان شما را بیهوده نیافرید و به خود وانگذاشت. میان شما تا بهشت یا دوزخ، فاصله اندکی جز مرگ، نیست. زندگی دنیا، که گذشتن لحظه ها از آن می کاهد و مرگ آن را نابود می کند، سزاوار است که کوتاه باشد. زندگی ای که شب و روز آن را به پیش می راند، بزودی پایان می یابد. مسافری که با خود سعادت یا شقاوت می برد، باید بهترین توشه را بردارد. از این خانه دنیا، زاد و توشه بردارید که فردای رستاخیز نگهبانتان باشد.»1

 

  پی نوشت : 39

 1 ـ نهج البلاغه، خطبه 64.

 

 

تهیه شده در گروه اینترنتی انتظار یار

 




منتظر کوچولو ::: دوشنبه 85/2/11::: ساعت 12:53 عصر

                                                       داستانک :

نــایــب الــزیـــاره

(قسمت سوم)

***

... ساعاتی از وارد شدن قافله به کاروانسرا می گذشت، چهارپایان سبک از بارها و پس از خوردن علوفه، در جای مخصوص خود آرام گرفته بودند. جمعیت درون اتاقک میان پتوها، خود را چپانده بودند. هرچه زمان می گذشت، همهمه های میانشان رفته رفته، به زمزمه هایی و سرانجام به سکوتی غمبار مبدل می شد. تنها در گوشه ای از کاروانسرا، قافله سالار و چند تن از مردان از جمله، میرعلی و جوانک، گرد آتشی که برپا کرده بودند، جمع شده بودند. ابتدا سخن از مقدار مسافت باقی مانده تا بیابان عثمانی و از آنجا به سمت آذربایجان پیش آمد و اینکه جوانک گفته بود از آن قافله جا مانده و مجبور شده با قافله دیگری که دوماه بعد عازم حج بوده، خود را به حجاز برساند. در این وقت قافله سالار که دستش را بالای آتش نگه داشته بود، پرسید:

 ــ ببخشید، حاجی میرعلی! چرا برادرتان ملامیرصادق با شما همسفر نشدند؟

 میرعلی پس از مکث کوتاهی جواب داد:

 ــ اگر خدا بخواهد سال آینده خواهد آمد، ایشان از مدتها قلب قول روضه و منبر داده بود، خب، امسال به همین دلیل نتوانست بیاید.

 جوانک ژرف در چشمان میرعلی نگریست و پرسید:

 ــ عجب، شما اسمتان حاجی میرعلی است. ببخشید، شما با آن مرحوم ملامیرصادق نسبتی دارید؟

 میرعلی پاسخی نداده بود که قافله سالار پیشدستی کرد و گفت :

 ــ در تبریز، یک ملامیرصادق روضه خوان داریم که ان هم مرحوم نیست بلکه زنده است و...

 اما جوانک را دید که بانش را میان دندان گرفته و حاجی میرعی را که مفسش به تندی می زد؛ سکوت کرد و مات و مبهوت به شعله های آتش خیره شد. دیری نپایید که قطرات داغ اشکی که از قلب مچاله شده میرعلی جریان داشت، از منفذهای چشمانش به بیرون جهید و هق هق ناله اش به هوا برخاست.

***

 از آن شب پر اندوه، دو شب دیگر می گذشت و امشب هم که رخت بر می بست، فردا پس از طلوع آفتاب، قافله بار دیگر بر سینه صاف و نرم صحرا خزیدن می گرفت. و در این مدت جز گریه و اندوه و سکوت ممتد آزاردهنده، چیزی از میرعلی دیده نشد. جوانک نیز پس از انکه فهمید، با سؤالی نابجا، به همین راحتی در عرض چند دقیقه اندوهناکترین خبر را به میرعلی داده، چنان شرمنده شده بود که روی نزدیک شدن به او را نداشت. اما میرعلی بیش از هر چیز به حال و احوال پس از مرگ برادرش می اندیشید، سپس ساعتی دیگر که جوانک از میدان کاروانسرا می گذشت، او را صدا زد و نزد خویش خواند، جوانک آرام روی خاک سرد کاروانسرا نشست، کنار میرعلی.

 ــ شرمنده ام حاجی! من نمی دانستم امس شما چیست وگرنه اینقدر بی مقدمه و بدون فکر، آن سؤال را نمی کردم.

 میرعلی دستی بر شانه جوانک زد و گفت :

 ــ اگر تو این خبر را نمی دادی، من سرانجام پس از یک هفته خبردار می شدم.

 ــ درست است، اما نمی خواستم من آن کسی باشم که شما را در عزا می نشاند.

 میرعلی به جمعیتی که داشت زیر نور غم انگیز غروب خورشید بارهای سفر را بار دیگر و پس از چند روز استراحت جمع می کرد، نگاهی انداخت و ادامه داد :

 ــ ما همه روزه، چون این مسافران، باید آماده سفری ناخواسته باشیم. دنیا کاروانسراست و هریک از ما حلقه هایی از زنجیره به هم پیوسته قافله ها.

 ــ شما که اینطور فکر می کنید، پس چرا این اندازه از خبر رحلت ملامیرصادق، آشفته شدید؟

 میرعلی آهی جانکاه بیرون داد و در حالی که بالاپوش را به خود می چسباند، گفت :

 ــ من از آنکه اراده پرودگارم محقق شده، اندوهناک نیستم، آنچه فکرم را پریشان ساخته، واجب عمل نشده و دَینی است که می دانم گریبان برادرم را خواهد گرفت.

 جئانک کنجکاوی کرد :

 ــ واجب عمل نشده ؟!

 ــ بله، او همیشه می گفت: می خواهم سرباز خوبی برای آقا باشم. همه فکر و ذهنش منبرهایش بود. ناخواسته، سفر حج را به تأخیر می انداخت. نمی دانم، شاید فکر مرگ را نمی کرد.

 سپس خاموش ماند و به گلوله سرخ رنگ و گداخته ای که تمام تلاشش را می کرد تا دیرتر در زمین آب شود، نگریست و با خود اندیشید؛ خورشید هم از مرگ می گریزد، با آنکه می داند، فردا بار دیگر متولد خواهد شد.

 ... ادامه دارد!!!

 

تهیه شده در گروه اینترنتی انتظار یار

 

 




منتظر کوچولو ::: پنج شنبه 85/2/7::: ساعت 1:47 عصر

غم مخور آخر

طبیب دردمندان

خواهد آمد

***

امام غایب، چه فایده ای برای مسلمانان می تواند داشته باشد؟!

***

پرسش :

گفته می شود که زندگی امام در عصر غیبت، یک زندگی خصوصی محسوب می شود، در صورتی که یک پیشوا و امام، باید دربین مردم و در اجتماع مسلمین باشد، با این وضع؛ حق داریم بپرسیم که این امام غایب چه فایده ای می تواند برای مردم داشته باشد؟!

پاسخ : (ادامه)

 2 ـ اثر امیدبخشی به مسلمین :

ایمان و اعتقاد به امام غایب(عج) سبب امیدواری مسلمانان نسبت به آینده پرمهر و صفای خویش در عصر ظهور امامشان می گردد. جامعه شیعی، طبق اعتقاد خویش به وجود امام شاهد و زنده، همواره انتظار بازگشت آن سفر کرده را که صدقافله دل همره اوست می کشد.

 هرچند او را در میان خود نمی بیند، اما خود را تنها و جدای او نمیداند. اگر این رهبر اصلا وجود خارجی نداشته باشد و علاقمندان مکتب انسان سازش در انتظار تولد و پرورش او در آینده باشند وضع بسیار فرق می کند.

 باری، امام غایب(عج) همواره مراقب حال و وضع شیعیان خویش می باشد، و همین مسئله باعث می گردد که پیروانش به امید لطف و عنایت حضرتش، برای رسیدن به یک وضع مطلوب جهانی تلاش کرده و در انتظار آن منتظر بسر برند. چنانکه خود فرموده است: «ما در رسیدگی و سرپرستی شما، کوتاهی نکرده و یاد شما را از خاطر نبرده ایم. پس تقوای الهی پیشه کنید و ما رایاری کنید تا از فتنه ای که به شما رو می آورد، شما را نجات بخشیم.»1

  خستگان عشق را ایام درمان خواهد آمد ... غم مخور آخر طبیب دردمندان خواهد آمد

 3 ـ پاسداری از آیین اسلام و دین خدا :

 از جمله آثار و فواید امام غایب(عج) این است که عاشقان و سربازان آن حضرت خود را به امید عصر ظهور برای دفاع از دین آماده می نمایند.

 حضرت علی(ع) در این رابطه می فرماید: «به برکت آن امام گروهی از مردم برای دفاع از دین و درهم کوبیدن فتنه ها آماده می شوند، چنانکه شمشیر و تیر به دست آهنگر تیز می گردد. چشم آنها به واسطه قرآن روشن است، تفسیر و معانی قران در گوششان گفته می شود و شب و روز از جام حکمت و علوم الهی سیراب می شوند.»2  

 فواید دیگری نیز برای وجود نازنین آن امام در پس پرده غیبت بیان شده که ما در اینجا به همین سه فایده اکتفا می کنیم...

 پی نوشت ها :

1ـ احتجاج طبرسی ، ج2 ، ص 497 .

2 ـنهج البلاغه، صبحی صالح ، خطبه 150 ، ص 208 .

 

تهیه شده در گروه اینترنتی انتظار یار

 

 




منتظر کوچولو ::: سه شنبه 85/2/5::: ساعت 7:12 عصر

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 77


بازدید دیروز: 3


کل بازدید :58700
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
منتظر کوچولو
دعا کنین به حرفایی که می زنم بتونم عمل کنم یا علی!
 
 
 
 
>>لوگوی دوستان<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<