سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر گاه مؤمن را ساکت دیدید، بدو نزدیک شوید که القای حکمت می کند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

گروه اینترنتی انتظار یار

 دیدن یا دیده شدن مسئله این است

***

سایه : سلام! حال شما ؟! پارسال دوست امسال هیچی ؟!

 هادی : سلام! حالت خوبه؟! چه خبرا؟!

 سایه : کجایی؟! یه زنگی یه خبری، چیزی! خیلی باحالی!

هادی : ببخشید! شرمنده ام، یه مدته حسابی سرم شلوغ شده، واسه همین نتونستم خدمتتون برسم!!!

 سایه : خواهش میکنم، خدمت از ماست! البته از دست من حالا حالاها راحت نمیشی! اگه تو هم بی خیال بشی خودم میآم سراغت!!!!

هادی : خواهش می کنم خوشحال میشیم! چه خبرا؟! چی شد یاد ما کردی؟!

سایه : راستش، نمیدونم چرا بعد از آخرین صحبتامون، این حالت تو رو من اثر گذاشته!!!

هادی: چه حالتی؟! چه اثری؟!

 سایه : اینکه هر چی من میگفتم، جنابعالی یه چیز دیگه از توش در می آوردی و حال ما رو می گرفتی!!!!

هادی: من؟!!! حال گیری؟! اونم از شما؟! نه بابا اختیار دارین!

سایه : (باخنده) خودت میدونی پس فیلم بازی نکن!!!

هادی: باشه چشم، حالا تعریف کن ببینم از نگاه دیگه منظورت چیه؟!

 سایه: خُب....مثلاً.... آهان!!! مثلا وقتی این جمله رو شنیدم باور نمی کنی اصلا همینطور ناخودآگاه یاد تو افتادم...

 هادی : کدوم جمله؟!

سایه: پشت یه ماشینه با خط درشت نوشته بود:« به چشمانت بیاموز: هرکسی ارزش دیدن ندارد!»

هادی: خیلی جمله قشنگیه... دست گویندش درد نکنه!

 سایه: با خودم گفتم اگه الان تو اینجا بودی چه جوری اینو تفسیر می کردی؟!

هادی: .... خب! نتیجه؟!

سایه: بعد از کلی فکر کردن، گفتم حتماً با اندکی تغییر توی جمله! اینطوری تفسیر می کردی:

  به عاشقان بگو : هر چشمی لیاقت دیدنش را ندارد ...

هادی: دیدن کیو؟!

سایه : آقا رو باش! خوابی یا بیدار عمو یادگار؟! تازه میگه لیلی مرد بود یا زن!

 هادی:(با خنده) نه خوشم اومد انصافاً خیلی قشنگ درآوردیش... اما من اگه بودم اینطوری ازش نتیجه نمی گرفتم!  البته نمی گم که .... ولی خب از این قشنگ تر هم میشه در موردش صحبت کرد!!!

سایه : (با ناراحتی) ... برو بابا ! تو هم فقط بلدی ضد حال بزنی! کار دیگه که بلد نیستی! بزرگترین هنرت اینه که حال منو بگیری ...

هادی: ای بابا! فکر نمی کردم ناراحت بشی! وگرنه اصلا حرفشم نمیزدم!

سایه: حالا که زدی ... اصلا ولش کن! خیلی دوست دارم ببینم چه نتیجه ای میخوای بگیری! من که بعید می دونم! چیزی غیر از اینی باشه که من گفنم!!!

هادی: خواهیم دید... خب... من به هیچ وجه جمله رو تغییر نمی دم! به همین شکلی که هست بهت میگم که من چی فکر میکنم درموردش!!!

 ... یه روز یه جا بحث ملاقات با امام زمان عج و اینکه آیا میشه ایشونو دید و چطوری ممکنه و آیا اینایی که میگن دیدیم راست میگنو ... خلاصه تو این بحثا وارد شدیم و هرکی واسه خودش یه نظر میداد ... اما یکی از بچه ها هیچی نمی گفت : یهو همگی بهش گیر دادیم که نظر تو چیه؟! گفت: در مورد چی؟! گفتیم: خب معلومه دیگه در مورد دیدن امام زمان عج ... یهو خیلی جدی گفت : دیدن یا دیده شدن؟! ما رو میگی اصلا همگی مخامون هنگ کرد... همه لب و لوچه ها آویزون.... گفتیم : منظورت چیه؟! صداشو صاف کرد و گفت: به نظر من دیدن امام زمان عج اصلا قضیه مهمی نیست که سه ساعته خودتونو گذاشتین سرکار...!!! اینو که گفت دیگه قاطی کردیم: بالاخره درست حرف میزنی یا ....!!! گفت: باشه بابا چرا میزنید ... میگم!

 سایه : اوه ... داستان داری تعریف میکنی ... خوابم برد! زود باش دیگه! حالا نمیخواد همه جزئیاتو بگی!!!

هادی: چقدر کم طاقتی! چشم... خلاصه اینکه بعد از کلی اذیت کردن ما، بالاخره گفتش که : به نظر من، که برگرفته از نظر اهل معنا و اهل فهمه! دیدن امام زمان عج گرچه بخودی خود خیلی برکت میتونه، دقت کنید گفتم میتونه، نگفتم حتما، میتونه داشته باشه ... اما ملاک نیست و اصلا مهم نیست به عبارتی!!! فلذا اینکه بعضیا افتادن تو خط اینکه امام زمان عج کجاست؟ چطوری میشه دید؟ و چه میدونم هزار جور دعا و نذر و... اگه یه ذره فقط یه سر سوزن به اینی که الان میخوام بگم دقت میکردند همه مشکلا حل میشد! مهم نیست که ما امام زمان عج رو ببینیم !!! اگه ایشون ما رو ببینن ارزش داره!

 وااااااااااااااای ... نمی دونی وقتی اینو گفت در و دیوار بود که پذیرای سر و صورت بچه ها میشد ...

 سایه : خب ... یعنی چی ؟! یعنی امام زمان عج فقط بعضیا رو می بینن! یعنی امام زمانم ... آره ... پارتی بازی و...

هادی : خب شاید بشه گفت آره ... البته اگه میگیم مثلا بعضیا رو می بینه به این معنی نیست که با بقیه اصلا کاری نداره و ولشون کرده به امون خدا... نه!!! چون ایشون بالاخره هرچی باشه امامه! و نسبت به تک تک ماها مسئولیت داره و گذشته از اون طبق فرمایش خودشون لحظه ای از یاد ما غافل نمیشن! اما خب ... اونایی که بقول خودمون بهش حال بدن ... ایشونم بهشون حال میده اونم اساسی!!!! نمونه اش همین شیخ مفید!

 امام زمان عج به افتخارش یه توقیع صادر کردن و...

 ایشون تو بخشی از این توقیع می فرمایند : ما در مورد نعمت وجود تو خداوند یکتا را سپاسگزاریم....

 شیخ مفید ببین به کجا رسیده بود که امام زمان عج بخاطر نعمت وجودش خدا رو شکر میکنه!!! تازه اینکه چیزی نیست! پس از مرگ شیخ مفید امام زمان در رثای ایشون مرثیه سرایی کردن که الان روی سنگ مزار شیخ مفید موجوده :

 سه بیت شعره که تقریبا معنیش اینه : رحلت تو بر خاندان عصمت و طهارت بسیار سخت است. اگرچه از نظرها پنهان شدی و بدن پاکت در زیر خاک مدفون گردید اما اساس علم و توجید در شخصیت وجودی همواره برپاست...[وجود مقدس حضرت] مهدی بقیة الله[سلام الله علیه] از بیانات علمی و درسهایی که تو بر دانشجویان خود ایراد می کردی، همواره خشنود بود ....

 این ارزش داره! اینکه آدم طوری زندگی کنه که دیده بشه!!! و چقدر لذت داره آدم بدونه کاری که داره می کنه رو امام زمانش می بینه و لبخند رضایت بر لبانش می شینه!!!

 سایه : واقعا خوش بحالش... انشاءالله که ما رو هم امام زمان ببینه ... و واقعاً با این اعمال ما و کارهایی که انجام میدیم این جمله خیلی دردآوره اگه اونو از زبان امام زمان عج بشنویم:

هرکسی ارزش دیدن ندارد ....!!!

 

تهیه شده در گروه اینترنتی انـتـظــار یـــار

 

 




منتظر کوچولو ::: سه شنبه 85/3/9::: ساعت 3:25 صبح

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 4


بازدید دیروز: 3


کل بازدید :58627
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
منتظر کوچولو
دعا کنین به حرفایی که می زنم بتونم عمل کنم یا علی!
 
 
 
 
>>لوگوی دوستان<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<