فاطمه، کوثر بی کرانه
سوره کوثر در عین کمی آیات و کلماتش، دربردارنده اسرار و رموزی است که حتی بزرگان و مفاخر ما نیز از دستیابی به ژرفنای آن عاجز مانده، به عجز و ناتوانی خویش معترف گردیده اند.
یکی از نامهای مبارک فاطمه زهرا(س) «کوثر» است. در وجه تسمیه فاطمه زهرا(س) به «کوثر» وجوه مختلفی بیان شده و هرکسی به مقدار پایه معرفتی خویش، سخنی بیان کرده است؛ اما گوییا ژرف نگرترین اندیشه های بشری نیز در غواصی به ژرفنای اقیانوس ناکرانمند کوثر پاره ای جز حیرانی، واله گی و سرگردانی ندارند:
دامن کبریای او دسترس خیال نی// پایه قدر او بسی پایه به زیر پا کند
«کوثر» بر وزن «فَوعَل»، وصفی اخذ شده از «کثرت» و به معنای«خیرکثیر و فراوان» می باشد.
در تفاسیر شیعه و سنی، معانی بسیاری برای «کوثر» ذکر شده است که جملگی، از مصادیق همین«خیرکثیر» می باشند؛ مصادیقی چون :
1.حوض و نهر کوثر در جنت که تعلق به پیامبر دارد و مؤمنان به هنگامه ورود به بهشت، از آن سیراب میشوند.
2. مقام شفاعت کبری در روز قیامت
3. نبوت
4. حکمت و علم به حقایق اشیاء
5. قرآن
6. کثرت اصحاب و پیروان
7. کثرت معجزات
8. کثرت علم و عمل
9. کثرت معرفت در توحید
10. کثرت نعمتهای دنیا و آخرت
11. نسل کثیر و ذریه فراوان که در گذر زمان باقی مانند و بی تردید این فراوانی ذریه و باقی ماندن نسل از وجود دختر والاگهر پیامبر، فاطمه زهرا(س) نشأت گرفته است.
آری، خداوند متعال به حبیب خویش، «خیرکثیر» و «فضل عظیم» و فضایل بیرون از حد و حصر عطا فرموده است که مصادیق آن، حتی از حیطه شمار نیز خارج است.
اما بنابر عقیده بسیاری از علمای شیعه و پاره ای از علمای اهل سنت، بارزترین مصداق «کوثر» وجود نازنین حضرت زهرا(س) می باشد.
برهان این حقیقت و شاهد این واقعیت، علاوه بر روایات متعددی که از ائمه اطهار(ع) وارد شده است، شأن نزول و سیاق آیات سوره کوثر می باشد؛ چراکه در شأن نزول سوره کوثر، اتفاق مفسران بر این است:
آن هنگام که تنها پسران پیامبر، قاسم و عبدالله، در فاصله زمانی اندکی فوت کردند، مخالفان پیامبر به اظهار شادی و مسرت پرداختند و دهان به شماتت، طعنه و زخم زبان نسبت به پیامبر گشودند؛ از جمله عاص بن وائل سهمی، حضرت را ابتر(مقطوع النسل) خواند.
چنین شماتتهایی قلب لطیف پیامبر را سخت آزرده می ساخت؛ از این روی خداوند متعال برای دلجویی از حبیب خویش و پاسخ به طعنه های مشرکان، سه آیه نورانی سوره کوثر را فروفرستاد:
انا اعطیناک الکوثر؛ فصل لربک وانحر؛ ان شانئک هوالابتر : ما محققا به تو خیر فراوان بخشیدیم. پس به شکرانه اش نماز بخوان و قربانی کن. و بدان که دشمن شماتت گوی تو، خود بی سرانجام و بلاعقب است.
با توجه به سیاق فرجامین آیه این سوره، منظور از کوثر، فراوانی ذریه و ماندگاری نسل پیامبر می باشد که فقط از طریق وجود پربرکت فاطمه زهرا(س) تحقق یافته است؛ چراکه مشرکان، پیامبر را طعنه بی سرانجامی می زدند و این آیات در مقام پاسخ و رد طعنه ها و شماتتهای ایشان نازل شد که نه تنها حبیب خود را بی سرانجام و بی دنباله قرار ندادیم، بلکه او را به برکت وجود یگانه دخترش، نسلی بی نظیر و ماندگار در طول تاریخ عطا کردیم و دشمن طعنه گوی او را بی دنباله و اَبتر قرار دادیم. از این روی روشنترین مصداق کوثر، وجود دختر والاگهر پیامبر و ماندگاری نسل او از این طریق می باشد.
این تفسیر از سوره کوثر، از آن جهت که دارای هماهنگی کامل با شأن نزول سوره و واجد مناسبتی تام با متن و سیاق آیات می باشد و نیز بنابر تفاسیر متعددی که از ائمه اطهار بدین مضمون وارد شده است، بیانگر بارزترین و آشکارترین مصداق کوثر(وجود حضرت فاطمه س) می باشد.
آری، وجود فاطمه س ، منبع خیر کثیر است که هم باعث ماندگاری رسالت پیامبر شده است و هم عامل جاودانگی نسل پاک او :
چه زهرا که شد علت مُبقی دین// چه زهرا که از عالمی گشته مهتر
چه زهرا که گر ذات پاکش نبودی// شدی غنچه دین و رسم تو پرپر
دل آسوده می باش اندر زمانه// که نسل تو برپاست زین یکه دختر
زمین گردد از نسل پاکت گلستان// زمان گردد از آل طه منور
تهیه شده در گروه اینترنتی انتظار یار
یا فاطمه !
نمی دونم چرا هر وقت نام مبارک فاطمه زهرا رو می شنوم بی اختیار این عبارت :
« المخفیة قبرها، المجهولة قدرها »
تو ذهنم نقش می بنده ... بانویی با این همه عظمت ... واقعا چه کلمه ای میتونه ایشون رو وصف کنه ...
"این بزرگترین اعتراض فاطمه به حکومت غصبی است ... جهان باید تا ابد تاوان این ظلم و قساوت را پس بدهد... دلهای همه عالم باید تا ظهور منتقم، معلق بماند... و هیچ سرگشته ای نداند که سر بر کدامین خاک بگذارد تا عقده دلش را بگشاید ... "
« المخفیة قبرها، المجهولة قدرها »
یخورده می آم جلوتر ... منظورم تا حدود چند سال قبله ... شاید خیلی از ماها اونو تجربش کردیم ... خیلی ها تو اون محیط زندگی کردیم و کلی خاطره داریم و خیلی ها هم فقط ... چندتا عکس و فیلم و ... همین!!!
وقتی میرم سمت گلزار شهدا ... همین که چشمم می خوره به سنگ نوشته های بعضی از این دسته گلها دلم هوری میریزه پایین ...
بند دلم پاره میشه و بغض گلومو فشار میده ...
اما اشک ظاهر نمیشه ... نمی دونم تو این بغض چه سریه که تموم وجودمو میگیره و ....
چی می گفتم؟! آهان ... در مورد سنگ نوشته و گلزار شهدا ... بله و اون عبارت اینه :
مزار شهید گمنام
چه سرّیه که هروقت جایی اسمی از حضرت زهرا(س) برده میشه ... نام این شهدای گمنام هم باید ضمیمه اش بشه وگرنه بدلم نمی چسبه انگار به دلم برات شده که اینا هم از غربت و بغض و اعتراض یه بوهایی گرفتن و یه توشه ای رفیق راهشون بوده که اینجور حسی به آدم دست میده ...
بقول یه اهل دلی ... غصه ات واسه چیه ؟! غربت منظورت برای کیه ؟! واسه اینا؟! اینایی که اقتدا کردند به سیدالشهدا(ع) و رمز جهادشون یازهرا(س) بوده؟! واسه اینا که همچون شهدای کربلا در آغوش امام حسین(ع) جام شهادت رو می نوشیدند؟!!! گفتم که : آخه شهدای با نام و پلاک، حداقل یه زائر دارند و چشمی منتظرشون نیست ... کسی هنوز امید دیدنشونو نداره... کسی نمیگه شاید دست گل من باشه و...
اما خب شاید اینم یه حکمتی توش بوده ... آخه تعریف می کنن خیلی هاشون وقتی میخواستن برن عملیات پلاکهاشونو، هویتشونو خاک میکردن و یازهرا می گفتن و بعدشم ....
شاید واسه همینه که اول و آخر زائرشون امام زمانه(عج) ... شاید واسه همینه که مایه مباهات حضرت زهرا(س) هستند ... شاید ...
ولی چیزی که من فهمیدم اینه که : پهلوی شکسته بین بچه ها خیلی خریدار داشته، سینه مجروح شده، بازو و صورت نیلی خیلی کشته مرده داشته ... می مردن واسه همچی وضعی!
چون اعتقاد داشتن وقتی میخوای بری دست بوس کسی باید دست پر بری... تا بتونی سرتو بلند کنی و جرأت داشته باشی تو چشماش نگاه کنی!!!
خلاصه بگم : این حرفا به ما نیومده ... بقول لیلی که به مجنون وقتی دید سر قرار خوابش برده گفت : برو گردو بازیتو کن تو رو چه به عاشقی......!!!!!!!!!!
« المخفیة قبرها، المجهولة قدرها »
تهیه شده در گروه اینترنتی انتظار یار
فاطمه، شب قدر عارفان
در آسمان معرفت حضرت زهرا(س)، برترین اندیشه های بشری، حیران و تیز پروازترین عقلها، سرگردان گشته اند. بلندای رتبت و اوج منزلت این در یکدانه خزاین عرش الهی، چنان والا و بالاست که در گستره ادراک نمی گنجد.
بنابر روایات متعدد و معتبری که از ائمه طاهرین(ع) رسیده، حقیقت لیلة القدر به وجود فاطمه زهرا(س) تفسیر شده است. از آن جمله، بیان نورانی امام کاظم(ع) در تفسیر آیات آغازین سوره دخان می باشد :
حم، سوگند به این کتاب روشنگر که ما آن را در شبی پربرکت نازل کردیم، ما همواره انذارکننده بوده ایم. در آن شب هر امری بر اساس حکمت(الهی) تدبیر و جدا می گردد.
امام در پاسخ فرمودند: «حٰم»، محمد(ص) می باشد و «کتاب مبین»، علی(ع) و اما « لیلة»، فاطمه(س) می باشد.
آری، حقیقت لیلة القدر، وجود یگانه زهرا است. و چرا چنین نباشد؟ حال آنکه لیلة القدر، ظرف نزول قرآن صامت است و فاطمه، ظرف نزول یازده قرآن ناطق.
انسانهای به تکامل و فعلیت رسیده، قرآن ناطقند و این فاطمه است که ظهور یازده کلام الله ناطق گردیده است:
حامل سر مُستَسِر، حافظ غیب مستتر// دانش او احاطه بر دانش ماسوا کند
لیله قدر اولیا، نور نهار اصفیا// صبح جمال او طلوع، از افق اعلا کند
فاطمه، از نظر حقیقت، باطن لیلة القدر است. وَ ما ادراک ما لیلة القدر؛ چه کسی را یارای آن خواهد بود تا لیلة القدر را درک نماید؟!
لیله قدری و لیک قدر تو مجهول// قدر تو نشناختند مردم دنیا
باری، قدر و منزلت فاطمه برای مردمان، نهان است، به همان سان که عظمت شب قدر برای ایشان، پنهان است. به دیگر سخن، معرفت حقیقی فاطمه، همان قدر در اوج و دست نیافتنی است که ادراک شب قدر.
او، همان حقیقت یگانه ای است که رازگشای حقایق، امام صادق(ع) معرفت وی را هم طراز ادراک شب قدر معرفی می نماید:
«لیلة»، فاطمه است و «قدر»، الله؛ از این روی هرآنکه به شناخت حقیقی فاطمه، توفیق یابد، بی گمان شب قدر را درک کرده است.
***
یا فاطمه !
تو حقیقت لیلة القدری؛ همان شبی که فیها یُفرَقُ کُلُّ أمر حکیم؛
پس تو میزان جداسازی حق از باطلی.
یا زهرا !
تو تفسیر لیلة القدری؛ همان شبی که ظرف نزول حقیقت قرآن گشته است.
پس تو حقیقت قرآنی و ظرف نزول یازده کلام الله ناطق.
تو آیینه دار تام اسما و صفات پروردگاری.
یا راضیه !
تو باطن لیلة القدری؛ همان شبی که مبارکه است و همان شبی که حاجات بندگان در ان براورده می شود و دعای ایشان در آن به اجابت می رسد. هنگامه ریزش فیوضات، خیرات و برکات بی نهایت الهی.
پس تو سرچشمه بی کرانه برکت و خیر کثیری.
تو تجلی تمام رحمت ربی
تو وجیهه عنداللهی که عرض نیاز حاجتمندان با وساطت تو به درجه اجابت میرسد.
یا طاهره !
متحیرم که چه خوانمت؟
تو مظهر واجب الوجودی.
تو معنی جان ممکناتی.
تو جام جهان نمای ذاتی.
تو مظهر جمله صفاتی.
تو مجهولة القدری؛ همان گونه که مخفیة القبری.
تنها خدا می داند که در آفرینشت چه کرده است؛ تنها خدا...
غم مخور آخر
طبیب دردمندان
خواهد آمد
***
امام غایب، چه فایده ای برای مسلمانان می تواند داشته باشد؟!
***
پرسش :
گفته می شود که زندگی امام در عصر غیبت، یک زندگی خصوصی محسوب می شود، در صورتی که یک پیشوا و امام، باید دربین مردم و در اجتماع مسلمین باشد، با این وضع؛ حق داریم بپرسیم که این امام غایب چه فایده ای می تواند برای مردم داشته باشد؟!
پاسخ : (ادامه)
2 ـ اثر امیدبخشی به مسلمین :
ایمان و اعتقاد به امام غایب(عج) سبب امیدواری مسلمانان نسبت به آینده پرمهر و صفای خویش در عصر ظهور امامشان می گردد. جامعه شیعی، طبق اعتقاد خویش به وجود امام شاهد و زنده، همواره انتظار بازگشت آن سفر کرده را که صدقافله دل همره اوست می کشد.
هرچند او را در میان خود نمی بیند، اما خود را تنها و جدای او نمیداند. اگر این رهبر اصلا وجود خارجی نداشته باشد و علاقمندان مکتب انسان سازش در انتظار تولد و پرورش او در آینده باشند وضع بسیار فرق می کند.
باری، امام غایب(عج) همواره مراقب حال و وضع شیعیان خویش می باشد، و همین مسئله باعث می گردد که پیروانش به امید لطف و عنایت حضرتش، برای رسیدن به یک وضع مطلوب جهانی تلاش کرده و در انتظار آن منتظر بسر برند. چنانکه خود فرموده است: «ما در رسیدگی و سرپرستی شما، کوتاهی نکرده و یاد شما را از خاطر نبرده ایم. پس تقوای الهی پیشه کنید و ما رایاری کنید تا از فتنه ای که به شما رو می آورد، شما را نجات بخشیم.»1
خستگان عشق را ایام درمان خواهد آمد ... غم مخور آخر طبیب دردمندان خواهد آمد
3 ـ پاسداری از آیین اسلام و دین خدا :
از جمله آثار و فواید امام غایب(عج) این است که عاشقان و سربازان آن حضرت خود را به امید عصر ظهور برای دفاع از دین آماده می نمایند.
حضرت علی(ع) در این رابطه می فرماید: «به برکت آن امام گروهی از مردم برای دفاع از دین و درهم کوبیدن فتنه ها آماده می شوند، چنانکه شمشیر و تیر به دست آهنگر تیز می گردد. چشم آنها به واسطه قرآن روشن است، تفسیر و معانی قران در گوششان گفته می شود و شب و روز از جام حکمت و علوم الهی سیراب می شوند.»2
فواید دیگری نیز برای وجود نازنین آن امام در پس پرده غیبت بیان شده که ما در اینجا به همین سه فایده اکتفا می کنیم...
پی نوشت ها :
1ـ احتجاج طبرسی ، ج2 ، ص 497 .
2 ـنهج البلاغه، صبحی صالح ، خطبه 150 ، ص 208 .
تهیه شده در گروه اینترنتی انتظار یار
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا...اشهدانک قداقمت الصلوة و ...
این چه ظلمی است که بر تو رفته است و دشمن با تو چه کرده است که ما از ورای صدها سال وقتی در کنار ضریح عشق آفرینت زانو می زنیم باید شهادت دهیم که تو اقامه نماز کردی و ایتاء زکات!
باید شهادت دهیم که تو آمر به معروف و ناهی از منکر بودی.
این چه شهادتی است که مظلومیت تو در آن موج می زند؟
مگر نه تو خود نماز مجسم بودی؟ مگر نه نماز در دستهای تو قامت می بست؟ مگر نه قیام و قعود جهان چشم و گوش به مکبر مژگان تو دوخته بود؟ مگر نه سجود، تموج دریایی تو بود؟ مگر نه معروف، رضای تو بود و منکر، خشم و غضب تو ؟ مگر نه شما جایی میان خالق و مخلوق بودید و واسطه فیض؟
«نزلونا عن الربوبیه و قولوا فینا ما شئتم» مگر کلام شما نبود؟ پس چیست راز اینگونه سلام گفتن بر تو؟ راز شهادت به اقامه نماز تو و ایتای زکات تو؟ راز شهادت به عبادت تو، تا رسیدن به سر منزل یقین؟
توان برگرفتن این مُهر، توان گشودن این راز در دستهای ما نیست. اما پیداست هم که این راز تنها راز تو نیست. راز پدران توست و راز فرزندان تو.
سرچشمه این راز زلال، در محراب مظلومیت علی است علیه السلام، آنجا که شهادتش در محراب، مردم مرعوب و گنگ را به تعجب وا می دارد که مگر علی نماز می خواند؟
و این راز از جنس همان رازی است که با جگر سوخته امام حسن(ع) به طشت می ریزد اما هیج دلی نمی لرزد و هیچ اشکی نمی ریزد.
و این راز از سنخ همان رازی است که وقتی عشق رسول الله بر سر نیزه ها، خارجی معرفی می شود، هجوم بی رحمانه سنگ از بامهای جهالت و کنگره های قساوت بر هویت خورشید تکرار می گردد.
و این همان رازی است که در گریه های سجاد موج می زند. و این همان رازی است که امام باقر جوان را بی هیچ دغدغه عکس العملی از میان مردم می رباید.
و این همان رازی است که همه عمر صادق آل محمد(ص) را به محو گذشته های محرّف و غبارآلوده صرف می کند.
و این همان رازی است که بر جنازه ستم کشیده امام صابر(ع) فریاد می کنند:هذا امام الرافضه. دشمن چه کرده است با شما آل الله؟ چه تصویری از شما در ذهن عالمیان کشیده است که ما شیعیان هم از ورای صدها سال باید به نماز خواندن و زکات دادت شما گواهی دهیم؟
این است که در هیچ زمان یاد تو که تجلی اسماء حسنای خداوند بر زمین است اشک چشمهایمان خشک نمی شود و سنگینی غم جانمان کاستی نمی پذیرد.
خدا ظهور قائمتان را نزدیک فرماید تا این زخم کهنه چند ساله را مرهم و درمانی جانانه باشد.
آمین
به قلم سید مهدی شجاعی با اندکی تصرف
تهیه شده در گروه اینترنتی انتظار یار