دعا .... علت بودن ( بخش هفتم)
***
2. اگر قضا و قدر معین شده است و هر کسی سرنوشت مشخصی دارد، پس دعا کردن به چه کار می آید؟
یکی از بارزترین و زیباترین جلوه های استجابت دعای بندگان را می توان در جریان دعای ام داود مشاهده کرد.
این دعا که به دعای استفتاح هم مشهور است اهمیت و آثار زیادی دارد، بطوریکه امام صادق علیه السلام بعد از تعلیم آن به ام داود،می فرماید: « آنچه را گفتم حفظ کن و مواظب باش و به غیر اهلش یاد نده که مبادا در امر باطلی بکار ببرد، چون اسم اعظم در این دعا است که در صورت خواندن دعا مستجاب می شود و چون از او به واسطه این اسم چیزی درخواست شود عطا می شود هر چند رسیدن به آن سخت باشد و اگر جن و انس دشمنان تو باشند خداوند متعال شر آنها را از تو دور می کند و آنها در برابر تو تسلیم می شوند.»
ام داود که بود؟
ام داود دختر عبدلله ابن ابراهیم و مادر رضاعی امام صادق (ع) است که به «ام خالد بربریه» شهرت داشته و جد صالح مرحوم سیدبن طاووس است. داود نیز فرزند حسن و نوه امام حسن مجتبی (ع) و برادر رضاعی امام صادق (ع) است. منصور دوانیقی جمعی از آل ابی طالب را زندانی کرد و از جمله آنان داود بود که در زندان نگه داشته بود. ام داود می گوید : "من از داود خبری نداشتم او در عراق زندانی بود و من پیوسته به درگاه الهی تضرع می نمودم و از همه می خواستم که دعا کنند تا هرچه سریعتر اجابت شود ولی با همه اصرارم از اجابت دعایم خبری نبود و به همین دلیل ناامید شده بودم.
روزی برای عیادت امام صادق (ع) که مریض بودند به محضرشان شرفیاب شدم. از احوالش پرسیدم و برای او دعا کردم آن حضرت به من فرمود : داود چه می کند. عرض کردم: آقای من مدت مدیدی است که از او خبری ندارم و او در زندان است، حضرت فرمودند : چرا از دعای استفتاح غافلی، دعای استفتاح دعایی است که با آن درهای آسمان باز می شود و خواننده آن دعایش در همان ساعت مستجاب می گردد و برای کسی که آن را بخواند پاداشی جر بهشت نیست.
ام داود عرض کرد چگونه بخوانم ای فرزند راستگویان. آداب و کیفیت آن را به من تعلیم فرما...
او می گوید بعد از آنکه این دعا را همان طور که امام فرموده بود خواندم شب خوابیدم و پیامبر و ملایکه را در خواب دیدم در حالیکه حضرت می فرمود: ای ام داود بر تو و دوستانت بشارت باد، حاجتت برآورده می شود و خداوند متعال فرزندت را حفظ می کند و او را به تو باز خواهد گرداند. از خواب بیدار شدم، به مقداری که یک مرکب سریع السیر فاصله بین عراق تا مدینه را طی کند طول کشید که ناگهان دیدم فرزندم به خانه وارد شد با تعجب از او پرسیدم چه شد؟ گفت من در زندان بسیار تنگی محبوس بودم و غل و زنجیر به بدنم سنگینی می کرد، این حال تا نیمه رجب ادامه داشت شب خوابیدم و گویا زمین برایم تنگ شده بود اما شما را دیدم که بر سجاده نماز نشسته ای و مردانی بلند قامت در اطراف تو مشغول تسبیح هستند، یکی از آنان که خوشرو و خوشبو و دارای لباس پاک و تمیز بود - و من گمان کردم جدم رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم است- ایشان به من اشاره کرد و فرمود: ای فرزند زن صالح بشارت باد بر تو، خداوند دعای مادرت را در حقت مستجاب کرد من از خواب بیدار شدم ، دیدم فرستاده منصور در زندان است و مرا از زندان آزاد کرده و پیش منصور برد. منصور غل و زنجیر از بدنم جدا کرد و دستور داد ده هزار درهم به من بدهند و بر مرکب راهواری سوار کنند و من بسرعت به مدینه آمدم." اقبال سیدبن طاووس جلد 3 صفحه 250 تا 251
******** یا رب! اغفر لمن لا یملک الا الدعا ********
* این واقعه به روشنی و به وضوح نشان دهنده امکان تغییر در مقدرات غیر حتمیه است، پس اگر کسی دست بر دست بگذارد و نسبت به درخواست از درگاه پروردگار کوتاهی کند چه بسا مسئول عواقب این کوتاهی نیز باشد و البته محرومیت از فیض نعمات الهی نیز دیگر عاقبت بی اعتقادی به تاثیر دعا در امور و مسایل زندگی دنیوی و اخروی است...
ادامه دارد...
تهیه شده در گروه اینترنتی انتظار یار
واحد معرفت