پُــل آزمــایـــش
قسمت دوم
با نگاهى به مسأله آزمایش، ابهامى که در ابتدا ظاهر مى شود این است که، کسى آزمایش مى کند که نسبت به چیزى جاهل باشد.
ولى خدا براى چه آزمایش مى کند، مگر خدا جاهل است؟ قرآن در این باره مى فرماید «وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ»، البته خدا مى داند از میان کسانى که ادعاى ایمان دارند چه کسى راست و چه کسانى دروغ گفتند.
براى حل این ابهام باید گفت: ما در قرآن کریم مى بینیم که خداى متعال اوصاف یا افعالى را به خودش نسبت داده که کم و بیش در مورد انسانها هم به کار مى رود، مثلاً مى گوید خدا علیم است. ما مى دانیم علم داشتن یعنى چه؟ براى اینکه ما هم مى توانیم کم و بیش علم داشته باشیم. راجع به افعال الهى نیز به واژه هایى برمى خوریم که در خود ما هم هست، ولى درباره خدا اندکى تفاوت دارد. مثلاً رحم و غضب دو حالتى است که انسانها در مواجهه با پدیده هاى روزمره دارند؛ ولى وقتى مى گویند خدا رحمت دارد یا خدا غضب کرد معنایش این نیست که - العیاذ بالله - خدا دلش مى سوزد و حالت انفعال پیدا کرده و یا اوقاتش تلخ مى شود. چون خدا تغییر حالت پیدا نمى کند. چنین افعالى با آن خصوصیات، لازمه مادیت و مخلوقیت است و در مورد خدا باید حیثیتهای مادى و نشانه هاى ضعف و محدودیت را از آنها حذف کرد.
این که خداوند انسان را آزمایش مى کند براى این نیست که مجهولى برایش کشف شود، بلکه هدف خداوند از این که افراد را در معرض آزمایش قرار مى دهد این است که آن چه در باطن هر فرد موجود است، آشکار شود؛ زیرا خداوند این عالم را براى این آفریده است تا هر کسى هر استعدادى و نیتى که دارد، روزى آشکار شود و آن را ابراز کند. استعدادش شکوفا شود و در راهى که مى خواهد، پیشرفت کند و اگر کسى قصد دارد عقبگرد کند، وسایل آن نیز فراهم شود. این فضاى آزمایش الهى است. از اینرو منظور از این که خدا آزمایش مى کند یعنى شرایطى را فراهم مى کند که نیتها، استعدادها و قابلیتهاى انسان بروز و ظهور پیدا کند.
در بین همه مخلوقات، انسان کاملترین موجودى است که بیشترین استعدادها را براى تغییر و تحول در جهت رسیدن به سعادت یا شقاوت دارد. از آن جا که در بینش اسلامى اساس ارزش ارتباط با خداست، هر کس ارتباطش با خدا بیشتر باشد، سعادتمندتر خواهد بود. در مقابل نیز، اساس همه بدبختى ها کفر است. اما یا همه کسانى که مى گویند ما ایمان داریم راست مى گویند؟ ایمان این است که انسان از عمق دل باور داشته باشد که پیغمبر، پیغمبر خداست؛ یعنى هر چه از طرف خدا آورده است، درست است. در مورد امامان معصومعلیهم السلامنیز همینگونه است، آیا همین که مى گوییم من اهل بیت علیهم السلام را دوست دارم کار تمام مى شود؟
باید شرایطى فراهم شود که درستى ادعاها روشن شود. آیات اول سوره عنکبوت راجع به همین موضوع است، «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ» یکى از اساسى ترین مفاهیم در بینش الهى این است که انسان به عنوان یک موجود مختار، امتحان شود و براى او دائماً شرایطى فراهم شود تا ادعاهاى وى آزموده شود. اگر کسى مدعى است عدالت را دوست دارد، زمانى که مى تواند ظلم کند، باید بر خویشتن مسلط باشد و علایق را بر حقایق مقدم ندارد.
ادامه دارد...!!!
پی نوشت ها :
* از بیانات آیت الله العظمی مصباح یزدی - قم ـ حسینیه شهدا – شب هشتم محرم 1427
1 عنکبوت، 3
2 عنکبوت، 1
این الطالب بدم المقتول بکربلا ؟!
خدایا در ظهور منتقم خون حسین سلام الله علیهما تعجیل فرما