• وبلاگ : گروه اينترنتي انتظار يار
  • يادداشت : پاي درس عاشورا...قسمت پنجم
  • نظرات : 0 خصوصي ، 2 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    vaveila.jpg

    طلوع امروز حکايت زخم بود و نمک...
    مگر اين بارگاه خاکي، مطلع ِ دوازدهمين خورشيد معصوم خدا نبود ؟!
    اينجا؛ همان جا نيست که پسر فاطمه (س) رخ از ما پوشاند و بُرقع بر جمالِ حضور کشيد ؟
    اينجا؛ همان سردابه اي نيست که صحن و سراي اشکهايش بود ؟
    اين؛ عمّامه سيّدانه ولايت نيست که در دستان مردم مي چرخد ؟!
    کدام جمله ميتواند اينهمه مظلومي اش را امروز خريدار باشد !
    مظلوم نه که چون گنبد و بارگاه پدرش فرو ريخته ؛
    مظلوم از آنسو که اينها فرو ريختنش!
    هنوز سياهپوش حسين بود که...
    کاش امروز براي غمهايت مي مردم!
    کاش امروز يکي بوده باشد که چشمهايت را ببندد تا نبيني...